هیچ مطلبی یافت نشد

میخوام واقعا دستتونو ببوسم.واقعا خیلیییییی ممنونم.امشب پنجمین شبی بود که من با روش شما پسرمو خوابوندم
۹/۳۰ روتین خوابشو شرو کردم.پوشاکش عوض شد ماساژ داده شد.چراغا خاموش شد.لالایی پخش شد.گذاشتمش سرجاش.یه دیقه گریه کرد (ممتد نه ها در حد نه ها در حد غر و ناله) کنارش موندم و شوش پت اجرا کردم
دو دیقه بعدش خوابید.باور میکنین کل پروسه خوابش ۵دیقه شد؟.باور میکنین من الان خوشحال ترینم؟ باور میکنین کل چرتهای امروزشم همینجوری بدون مصیبت و با آرامش گذشت؟ باور میکنین کیفیت زندگیم امروز چقد بهتره؟ | امروز چقد بیشتر با پسرم بازی کردم؟.خانه بازی بردمش.تاب بازی کردیم.همه چی با حال خوبم اوکی شد ؟
الهی که خدا به زندگیتون برکت.من با استمرار ادامه میدم.و از همه مامانا خواهش میکنم که با استمرار ادامه بدن
شاید بچه شما توی ۱۰ روز جواب بده.ولی مطمعن باشین لذتش خیلییییی می ارزه به سختیاش

آنا ی من پنج ماه و نیمه ش هست. از بعد تولد تقریبا همه چی قابل تحمل بود ولی این تحمل که میگم این بود که دوازده شب میخوابید و بیداریهای شبانه داشت فقط گریه نمی کرد . خلاصه از بعد از دو ماهگی گفت اگر مرد میدون هستی حالا بیا از بس شبا شیر بهش داده بودم تا بخوابه رفلاکس هم گرفته بود و خودم فکر میکنم رفلاکسش برای پرخوری بود از دوماه تا سه ماه و نیم خیلی زجر کشیدیم هم من هم آنا هم شوهرم باور کنید از شب متنفر شده بودم شیر به آنا میدادم تا بخوابه آروغ می گرفتم دوباره بیدار میشد اگر هم آروغ نمیگرفتم استفراغ میکرد آنقدر شوهرم میچرخوندش و آنا گریه میکرد تا شاید ساعت ۳ یا ۴ صبح میخوابید
ننو براش درست کردیم فایده نداشت خلاصه که سه ماه و نیمگی با پیج خانم دکتر آشنا شدم تازه فهمیدم پنجره بیداری یعنی چی خواب مستقل یعنی چی
خلاصه هر روز پیام میدادم خانم دکتر میگفتم دختر من خیلی خیلی بد قلق هستا یعنی میتونه مستقل بخوابه یه روز دیگه پیام میدادم دختر من رفلاکسی هستا یعنی میتونه
حالا پنجره ها درست شده بود تعداد چرتا درست شده بود با کمک پیج خانم دکتر فقط مونده بود خواب مستقل بلاخره آخر چهار ماهگی دوره دو ثبت نام کردم که تازه پسرفت چهار ماهگی هم آنا خانم گرفته بود اومدم با شوش پت و بزار بردار پیش رفتم البته با پستونک تا نیمه های دوره دیدم پستونک هم خیلی اذیت میکنه باعث بیداریش میشه .. دیگه با راهنماییهای خانم دکتر رفتم برای اموزش خواب
خیلی استرس داشتم ولی شد شب اول بعد از بیست و پنج دقیقه  و شبهای بعد گریه های قطع و وصلی..
الان شب ششم اموزش خواب هستم و خداروشکر آنا کلا خوابش تغییر کرده و میخوابه تا صبح با دو وعده شیر اونم دریم فید بهش میدم میدونم هنوز خیلی راه درازی در پیش دارم ولی خیلی خوشحالم چون میدونم راه درستی انتخاب کردم کاش زودتر با خانم دکتر بودم هم خودم هم بچه این همه زجر نکشیده بودیم ببخشید طولانی شد تازه من خلاصه نویسی کردم که این همه شد

منم تا حد زیادی با آموزشای کارگاه و محتوای پیج تونستم خواب امیرعلی دو تنظیم کنم، اوایل خیلی ناامید بودم و میخواستم هر جور شده سریع به نتیجه الان برسم،
پسرم سه ماه و نیمشه و پنجره اشو تا حد زیادی رعایت میکنم، تا الان نسبت به پستونک جبهه داشتم و هر بار با عذاب وجدان میدادم، بعد که دیدم انقدر راحت با پستونک میخوابه فقط موقع خواب دادم و وقتی سنگین شد خوابش از دهنش در میادم که زیاد وابسته نشه بخواد کل روز توی دهنش باشه
شب هم اکثرا تا ۶ صبح باز یه دور شیر میخوره و میخوابه تا که دیگه حدود ۱۱ شیر میخوره و میخوابه و یا ده
خدا رو شکر که الان خوابش خوبه، و ان شاء الله که خوب هم بمونه و خیلی با پسرفت خواب ۴ ماهگی روبرو نشیم

سلام خانم دکتر
دخترم ۸ ماهشه بعد از یه هفته با روش مجسمه ، تونست بدون گریه خودش بخوابه
و من خوشحال که تصمیمم درست بوده و به دخترم و خودم کمک کردم.
چقدددددرررر این روتین خواب و تنظیم شدن ساعت های چرت و خوابش به باقی زندگیم نظم داد دختر بزرگم هم با ما توو تاریکی میخوابه اون همیشه دوست داشت لامپ اتاقش همیشه روشن باشه
خدا خیرتون بده هفته سختی بود و پر چالش ولی
خیلی خیلی ممنونم ازتون خدا بچه تونو براتون
حفظ کنه

پسرم موفق شدددد
بدون گریه امشب خوابید تو بغلم یه دقیقه راه بردم لالایی خوندم و دیدم چشاش داره میره بعد از حالت افقی گرفتمش بغلم بوس و شبخیر و کاملا بیدار ساعت 7:47 :گذاشتمش تو تخت عمودی ولی تا 8:12 غلت زد نسبت ب دیشب دیرتر خوابش
برد.
از صبح استرس دارم چون امروز خیییلی نق نقو شده بود جرات نداشتم جدابشم ازش چندبارم گریه کرد. واسه همین تصور میکردم بد بخوابه ولی سوپرا ایزم کرد شه

من از ۳۰ روزگی دخترم با کمک خانم‌دکتر آموزش خواب رو شروع .کردم ۴۶ روزش بود ۷ شب تا ۷ صبح خوابید فقط دو بار واسه شیر بیدار شد ۵ روز دیگه یک سالش میشه و هر شب ساعت ۷ بیهوش میشه و روز من آغاز میشه.

دخترم الان خوابه و من میتونم غذا درست کنم به کارام برسم چون تمام روز بهم چسبیده و خواب روز نداریم، هر دفعه که دخترم میخوابه من دعاتون میکنم شب شدن برام کابوس نیست برعکس دوست دارم زودتر شب شه. قبلا میگفتم خدایا روز بشه یکی بیاد کمکم چه شبای که از ۲ تا ۵ صبحش نمیگذشت و من فقط بخاطر بودن بچه گریه نمیکردم.خداروشکر که تموم شد.با اینک منم در انجام روش خواب موفق نبودمو ی چیزایی برام پسرفت هم حساب شد ولی آشنایی با شما شروع حال خوبمون بود و من همیشه خودمو مدیونتون میدونم